مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی تخصصی روان سنجی تارا در سال 1394 شروع به فعالیت در حوزه خدمات روانشناختی و روان سنجی نمود. از آنجائیکه سن اکثر مراجعین به این مرکز، در بازه سنی نوجوانی و جوانی قرار دارد و از طرفی تجربیات بالینی روانشناسان مرکز تارا حکایت از مسائل و مشکلاتی چون هویت یابی، عدم موفقیت در حوزه های متعدد زندگی تحصیلی، اجتماعی و عدم ارتباطات موثر و صحیح در محیط بیرونی فرد دارد و نیز پژوهش هایی که در حوزه علوم شناختی انجام شده است به این نتیجه دست یافته اند که بسیاری از نقصان های رفتاری در سنین کودکی، نوجوانی و جوانی مرتبط با ضعف کارکردهای شناختی افراد است، به طوری که با تقویت این کارکردها عملکرد افراد بسیار تغییر خواهد کرد و در ابعاد مختلف زندگیشان اثرات مطلوبی برجا میگذارد.
بر اساس آنچه گذشت، مدیریت این مرکز برآن شد که طبق اصل ” پیشگیری مقدم بر درمان است ” اقدام به راه اندازی دپارتمان علوم شناختی نماید. هدف از راه اندازی این بخش در مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی تخصصی روان سنجی تارا، بهره گیری از تجارب، دانش کاربردی و تخصصی روان شناسان دلسوز و فعال این مرکز و ارائه خدمات متناسب با حوزه علوم شناختی به متقاضیان میباشد. متولیان و کارشناسان این مرکز بر این باورند که میتوانند سهم و رسالت خود را مبنی بر پرورش نیروی انسانی سالم و رشد تفکر و خلاقیت ایفاء نمایند.
با راه اندازی این بخش برآنیم تا با استفاده از این علم جدید که در دنیا به عنوان یک سلاح جدید نام برده میشود، برای پرورش شخصیتهای سالم و یادگیرندههای موفق گام برداریم و امیدواریم در این راستا دین خود را هرچند کوچک به جامعه ادا نمائیم.
علوم شناختی مطالعهی علمی ذهن است. در این تعریف منظور از ذهن مجموع هر آن چه که نمودهای هوشمندی و آگاهی هستند مانند تفکر، ادراک، حافظه، احساس، استدلال و نیز تمام روندهای ناآگاهانه شناختی است. گاهی علوم شناختی را به صورت «مطالعهی علمی شناخت» نیز تعریف میکنند و شناخت را مجموع حالتها و فرآیندهای روانی مانند تفکر، استدلال، درک و تولید زبان، دریافت حواس پنجگانه، آموزش، آگاهی، احساسات و… در نظر میگیرند. به طور کلی پرسشهایی مانند این که ذهن چگونه کار میکند یا مغز چگونه هوشمندی را ایجاد میکند، از جمله پرسشهایی هستند که در این شاخهی علمی بررسی میشوند.
هدف از این علم این است که اولا قابلیتهای شناختی که در موجودات زنده وجود دارد به شکل علمی تعریف و تدوین شود و بعد مکانیسمهایی که در مغز باعث به وجود آمدن چنین قابلیتهایی میشوند را شناسایی کنند. وقتی این مکانیسمها شناخته شدند به زبان ریاضی ترجمه و به شکل کمی مشخص می شوند و سپس این کمی شدن را در ماشین مدل سازی و در ابزار صنعتی مثل ربات ها پیاده سازی می کنند. با توجه به کارهایی که در این حوزه از علم انجام می شود میتوان فهمید که زنجیره ای از علوم مختلف در آن دخیلند تا مکانیسمهای نورونی را مطالعه کنند.
رشد انفجاری این علم در 20 سال اخیر حتی از رشد سریع علم فیزیک هم چشمگیرتر بوده است، به طوری که نرخ رشد تولیدات علمی در این رشته از نرخ رشد تولیدات در رشته فیزیک در یک قرن قبل بیشتر بوده و سریعترین رشد را به خود اختصاص داده است .
رشته علوم شناختی یک علم میانرشته ای است و شاخههای روانشناسی، علومعصبی، علومرایانه، انسانشناسی، زبانشناسی، فلسفه و… را دربر میگیرد. واضح است که این علوم در کنار ذهن به موضوعهای دیگری نیز میپردازند. بنابراین آن بخش از این علوم که به نوعی به موضوع علوم شناختی بپردازند جزو علوم شناختی محسوب میشود. برای نمونه در مورد علومرایانه پژوهشگرانی که در حوزهی هوشمصنوعی کار میکنند را میتوان دانشمندان شناختی بهشمار آورد. همچنین آوردن این نکته نیز مهم است که در منابع گوناگون از شاخههای گوناگونی (از علوم تربیتی گرفته تا زیستشناسی) به عنوان زیرشاخههای علوم شناختی یاد شده است.
امروزه در مراکز تحقیقاتی عمده دنیا مجموعه ای از دانشمندان برای انتقال دانش از علوم پایه و اعصاب شناختی به صنعت و دیگر زمینه های زندگی بشر در حال تحقیق هستند و به دلیل تاثیر اقتصادی و نظامی و نیز تاثیر بر وضعیت بهداشت و سلامت جامعه، هزینه های هنگفتی صرف آن می شود و نشان میدهد که جامعه صنعتی دریافته است که قرن آینده، قرن علوم اعصاب و رشتههای وابسته به آن است. پژوهشگران بر این باورند، رشد علوم اعصاب و دانش ما از مغز و قابلیتهایش که سریع تر از علم فیزیک بوده است میتواند در دهههای آینده در زندگی بشر در زمینههای مختلف نقش مهمی ایفا کند.
روانشناسی شناختی مكتبی است كه به بررسی فرايندهای درونی ذهن از قبيل حل مسئله، حافظه، ادراك، شناخت، زبان و تصميم گيری میپردازد. موضوعاتی ازاين قبيل كه انسان چگونه و با چه ساختاری به درك، تشخيص و حل مسئله میپردازد و اين كه ذهن چگونه اطلاعات دريافتی از حواس (مانند بينايی يا شنوايي) را درك میكند و يا اينكه حافظه انسان چگونه عمل میكند و چه ساختاری دارد؛ از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان اين رشته میباشد. محققين روان شناسی شناختی به ذهن همچون دستگاه پردازشگر اطلاعات مینگرند و رويكرد آنان به مطالعه مغز و ذهن برپايه تشابه عملكرد مغز با رايانه است.
تقويت شناختی به معنای ارتقاء توانمنديهای مغز در زمينه کارکردهای شناختی از جمله ادراک، توجه، هشياري، حافظه، تصميمگيري، تجزيه و تحليل، استدلال، تعادل خلقی و غيره میباشد. تلاش محققين علوم شناختی و علم اعصاب شناختی اصالتاً متمرکز بر شناخت هرچه بيشتر کارکردهای مغزی است، ولی در عين حال يافتههای آنها در دسترس شاخههای ديگر علوم از جمله داروسازي، برای توليد داروهای تقويت کننده توانمندیهای فوق الذکر قرار میگيرد. رشتههای ديگر از جمله علوم رايانه، مهندسی پزشکي، سلولهای بنيادي، الکترونيک، بيومکانيک، فناوری نانو و عصب شناختی رايانهای همگی در صدد توليد مواد دارويي، وسايل و روشهايی هستند که بتواند، توانمنديهای شناختی انسان را افزايش دهد.
يافته های علوم شناختی تأثيرات عميقی را در سالهای اخير بر آموزش و پرورش بر جای گذاشته است به طوری که اميد آن میرود که اثر بخشی اين نهاد کهن روز به روز ارتقا يابد. اينک کشورهای پيشرفته پروژه های سنگينی را در زمينه کاربرد علوم شناختی در آموزش و پرورش در دست اجرا دارند و با تأسيس مدارس شناختی در حال تجربه اين رويکرد در آموزش و پرورش هستند.
همچنين كشورهای اروپايی در صدد برآمدهاند نظام آموزشی خود را بر اساس يافته های جديد علمی بازسازی كنند و گزينه های مختلفی را به عنوان گزينه های جايگزين مطرح سازند كه موجب دگرگونی بنيانی نظام آموزش و پرورش خواهد گرديد.